loading...
آوا پرشیا
admin بازدید : 201 سه شنبه 17 اسفند 1389 نظرات (0)
پک شماره یک جوک ها و اس ام اس های خنده دار ...





تركه ميخواسته خودكشي كنه يه تير به مغز خودش شليك ميكنه، نيم ساعت بعد ميميره! از همه دنيا دانشمندا جمع مي‌شن كه ببينيد قضيه اين چي بوده، ‌بعد از دوسال تحقيق مي‌فهمند كه تيره تو اين مدت داشته دنبال مغزيارو ميگشته!!!
................................................
تركه ميره شكار خرگوش، صداي هويج در مياره Laughing
................................................
ترکه زنگ میزنه به ۱۱۰ می گه ببخشید فرمان و دنده و گاز و ترمز و کلاج ماشین منو دزدیدیندپلیس ۱۱۰ به ترکه می گه ببخشید شما ترکین میگه آره .پلیس بهش می گه پس لطف کنید برید جلوی ماشین بشینید
.....................................................................
به ترکه کی گن با شیده جمله بساز ، می گه : رفتم خونه . دیدم بچه شاشیده
..........................................................
ترکه مي ره خواستگاري، مادر و پدر دختره بهش جواب رد ميدن، مي گن: دختر ما داره درس ميخونه. ترکه مي گه: ايشكال نداره، من مي رم دو ساعت ديگه برميگردم
........................................................
تركه زنگ ميزنه به آژانس و ميگه: آقا ببخشيد مزاحمتون شدم، ماشين دارين؟
رزروشن آژانس هم با كلي كلاس ميگه: بله قربان!
تركه ميگه: اااا خوش به حالتون!

.......................................................
به ترکه می گن با خرچنگ جمله بساز ، می گه کره خر چنگ نزن
........................................................
ترکه به غول چراغ جادو مي گه: قدس را آزاد کن، غوله مي گه: نمي تونم. ترکه مي گه: خوب پس، منو آدم کن ... غوله مي ذاره و در مي ره. ترکه داد مي زنه و مي گه: کجا... غوله مي گه: دارم مي رم قدسو آزاد کنم، راحت تره
...................................................
معرفت رو از سیگار بیاموز که با این که میدونه آخره سر زیره پات له میشه
تا آخر به پات میسوزه
.............................................................
دو تا تركه ميرن سوراخ لايه اوزن رو بدوزن، خودشون ميمونن اونور
.......................................................................
ترکه سر نماز موقع قنوت دستاشو برعکس ميگيره ، بهش ميگن آخه اين چه طرزشه ؟ ميگه : ميخوام ايندفعه از حفظ بخونم
................................................
زنه به شوهرش میگه ۳ تا حیوان وحشی نام ببر
طرف میگه :
خودت
خواهرت
خدا بیامرز مادرت
............................................................
ترکه مي ره تماشاي مسابقه دو و ميداني، از بغل دستيش مي پرسه:اين ها براي چي دارن مي دون؟ طرف مي گه: چون به يه نفرشون جايزه مي دن. ترکه کمي فکر مي کنه، بعد مي پرسه: پس بقيه براي چي دارن مي دون؟
................................................
از ترکه پرسيدن: چرا ترک شدي؟ گفت: به علت کمبود امکانات
.........................................................................
ترکه تلویزیون تماشا میکرده،می بینه هر پنج تا کانال رازبقا داره.به بچه اش میگه:برو ببین آنتن تلویزیون توی طویله نیفتاده؟
.....................................................
دوستان توجه کنند: لطیفه زیر بعنوان جوک برگزیده فصل پاییز به شما دوستان شنگول پیشکش می گردد
...................................................

ترکه داشته کانال تلوزیون رو عوض می کرده...میزنه یه کانالی که هزار تا آخوند نشسته بودند و داشتند سخنرانی گوش می دادن....یکدفعه داد میزنه: آی ممد اون پیت نفتی رو بیار...سوراخشونو پیدا کردم
.........................................................
معتاده سر منقلش بوده که یهو توپ پسر همسایه می خوره تو بساطش.بعدش هم صدای کوبیدن در میاد.وقتی در را باز می کنه میبینه صاحب توپ که هول شده بوده میگه: عمو توپم-توپم.(یعنی توپم رو بده)معتاده میگه: چه خبره ؟!خب منم توپم -ماهم توپیم! همه توپن
......................................................

یه روز یه خری با صاحبش دعواش میشه : خره پالونش مییفته صاحبش میگه دیگه برام کت درمیاری؟
...................................................
عبود میره یه نوشابه زرد میخره و میزنه به بدن-وقتی میاد پولشو حساب کنه میبینه که پول همراهش نیست.ناچارا داخل شیشه ادرار میکنه و دربش رو هم می بند ه و نوشابه رو پس میده - چند لحظه بعد غضنفر میاد نوشابه بخره و از بخت بدش همون شیشه پر از شاش گیرش میاد! اونم هیچی نمیگه و تا ته شیشه رو کوفت میکنه-بعد که میخواسته به طرف حالی کنه که نوشابه نبوده و شاش بوده میگه: آقا نوشابت که شاشی بود...ایلده اگه یه ساندویچ گهی هم داری بیار بخوریم
.........................................................................
يه بار يه اصفهانيه داشته با خانواده اش از جلوي رستوران رّد ميشده بوي خوب غذا رو احساس مي كنن د به بچه هاش ميگه بچه ها اگه بچاي خوبي باشين يه دفعه ديگه هم از اينجا ردّتون مي كنم
........................................................
از یه ترکی میپرسن چرا سر و صورتت زخمیه؟ میگه آخه با یه همشهری تصادفی برخورد کردم
...................................................
چندتا تهرونی اومده بودن اصفهون گردش، توی میدون نقش جهان درشکه سوار میشن تا کمی تاب بخورن، اسب درشکه زبون بسته بهش فشار میآدو وسط راه یه صدائی ازش در میرد، تهرونیها هم برا اینکه درشکه چی رو مسخره کنن بلند بلند بهم دیگه میگن به به، بجه ها درشکه های اصفهان هم رادیو داره، پیرمرد درشکه چی خیلی خونسرد سرشو برمیگردونه و میگه: آره آمو (عمو ) ولی فقط موجی تهرونو میگیرد
.............................................................
دكتر گفت: حال سه نفر بيماري كه ديشب براشون دارو تجويز كردم خوبه؟
پرستار گفت: نه دكتر؟ متأسفانه دو نفرشون فوت كردند، امّا سوّمي هر كاري كرديم حاضر نشد دوايي رو كه تجويز كرديد بخوره.
.......................................................
از عربه نوار مغزي ميگيرند، ميبينند بيست دقيقه اولش خاليه
..................................................................
يه بار يه تركه فقط شبا از خونه ميرفته بيرون! بهش ميگن جريان چيه؟
ميگه: از بس اين فارسها گفتن يه روز يه تزكه... ما تصميم گرفتيم كه فقط شبا از خونه بيايم بيرون
................................................
زن به دامپزشكي مراجعه كرد و گفت: من اصلاً حالم خوب نيست. دامپزشك گفت: شما اشتباهي اومدين اينجا، اينجا دامپزشكيه!
زن گفت: نه دكتر، درست اومدم، آخه من صبح‏ها كه بلند مي‏شم اخلاقم مثل سگه، ازصبح تا ظهر مثل خر كار مي‏كنم، ظهرها هم مثل گاو غذا مي‏خورم، بعد از ظهر مثل خرس مي‏خوابم، تازه شب كه شوهرم مي‏آد بهم مي‏گه سلام سوسك سياه.
.................................................
بيمار: دكترجون! پاي راستم خيلي درد مي‏كنه. دكتر: عزيزم، ولي من چشم پزشكم. بيمار: اينو مي‏دونم، ولي دارين چشمم رو معاينه مي‏كنين پاتون روي پاي راستمه.

...............................................................
اصفهانیه داشت تو رودخونه ی زاینده رود غرق می شد .هر چی بهش گفتند: دستت رو بده نجاتت بدیم این کارو نمی _ کرد.یکی از آشناهای اون فرد که میدونست اون مرد خسیسیه جلو رفت و گفت :دادا دست منو بگیر نمی خواد دستت رو به من بدی.
.......................................................
مرد بسيار پرحرفي به دكتر پوست مراجعه كرد، امّا اينقدر حرف مي‏زد كه به دكتر اجازه نمي‏داد معاينه‏اش كند. بالاخره دكتر گفت: آقا لطفاً زبونتون رو در بيارين. بيمار زبانش رو درآورد. دكتر گفت: حالا در همين حال نگهش دارين تا من معاينه‏تون كنم.
........................................................

مريض: دكتر! دارم مي‏ميرم. تو رو خدا بكش و راحتم كن. دكتر: من خودم وظيفه ‏ام رو مي‏دونم، لازم به يادآوري نيست
.....................................................................
تركه به رفيقش ميگه: ميخوام دختر شاه رو بگيرم! رفيقش ميگه: چرت نگو مومن! مگه كشكيه؟! تركه ميگه: بابا من كه راضيم، ننم هم كه راضيه، فقط مونده شاه و دخترش!
............................................
مردي پيش دكتر رفت و گفت: دكترجون! خيلي فراموشكار شدم. دكتر حواسش به حرف‏هاي بيمار نبود. سرش را بالا كرد و گفت:
- متوجه نشدم چي گفتيد؟ ‏مرد گفت: من؟ من چيزي نگفتم.
....................................................
يه اصفهاني ميخواسته پول به كسي بده دستش مي لرزيد . گفتند زودباش چرا مي لرزي ؟؟ ميگه آخه ميخوام پول بدم ، جون كه نميخوام بدم كه يهو بدم
از تركه ميپرسن: چند تا بچه داري؟ 4 تا از انگشتاشو نشون ميده، ميگه: 3 تا! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اينا كه 4تاست؟ تركه انگشت كوچيكشو نشون ميده، ميگه: اين بچة همسايمونه، ولي هميشه خونة ماست!
..................................................
به تركه ميگن: بچه كجائي؟ ميگه بچه U.S.A.! ملت هم كف ميكنن ميگن آخه چطور ممكنه؟ تركه ميگه: ايلده بچه يونجه‌زارهاي سرسبزِ آذربايجانم!
.................................................................
تركه خودكارش تموم ميشه، ترك تحصيل ميكنه
..................................................
تركه ميره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشي ميپوشه!
...............................................................................

یه روز مرد اصفهانی با بچه اش از مقابل مغازه کفش فروشی که روی شیشه اش نوشته بود کفش پارس رد می شد .بچه از باباش می خواد که براش یک جفت کفش بگیره.باباش می گه :بچه مگه نمی بینی نوشته کَفِش پارِ ه س.
..........................................................
آرداواس بعد بيست سال از آمريكا برميگرده ايران و يك ساندويچ فروش ميزنه. روز اول، تركه مياد ميگه: قربون دستت، يك ساندويچ سوسيس بده. آرداواس كه هنوز خوب از حال و هواي ديار كفر درنيومده بوده، ميپرسه: "تو گو" بدم؟ تركه شاكي ميشه، ميگه: نه مرتيكه، تو نون بده
..................................................
به تركه ميگن: كجا داري ميري؟ ميگه: دارم برميگردم!
....................................................
تركه تو يك شب برف و بوراني داشته از سر زمين برميگشته خونه، يهو ميبينه يكجا كوه ريزش كرده، يك قطار هم داره ازون دور مياد! خلاصه جنگي لباساشو درمياره و آتيش ميزنه، ميره اون جلو واميسته. رانندة قطاره هم كه آتيشو ميبينه ميزنه رو ترمز و قطار وا ميسته. همچين كه قطار واستاد، تركه يك نارنجك درمياره، ميندازه زير قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار ميشن! خلاصه تركه رو ميگيرن ميبيرن بازجويي، اونجا بازجوه بهش ميتوپه كه: مرتيكة خر! نه به اون لباس آتيش زدنت، نه به اون نارنجك انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! تركه ميزنه زير گريه، ميگه: جناب سروان به خدا من از بچگي اين دهقان فداكار و حسين فهميده رو قاطي ميكردم
..............................................
تركه ميافته تو چاه، فاميلاش سند ميگذارن درش ميارن
..................................................
يه بار يه تركه تو قبيله آدم خوارها اسير ميشه! از يكي ميپرسه آقا با من چي كار دارين؟ ميگه ما آدم خوريم حالا هم تو اين ديگ ميپزيمت و ميخوريمت! تركه ميگه: چي شد؟ حالا كه بخور بخوره ما آدم شديم!!!
====================================================
خب امیدوارم تکراری نباشن


کلمات کليدي : جوک ، اس ام اس خنده دار
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 470
  • کل نظرات : 29
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 61
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 51
  • بازدید امروز : 298
  • باردید دیروز : 233
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,311
  • بازدید ماه : 1,949
  • بازدید سال : 11,794
  • بازدید کلی : 323,272